𝗕𝗹𝗼𝗼𝗱𝘆 𝗧𝗲𝗮𝗿𝘀

⭒𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲 𝗼𝗳 𝗴𝗼𝗱⭒

اضافی

از آدم اضافه بودن در همه‌ی دوستی‌ها خسته شدم، دلم می‌خواد یکی پیدا بشه که من تنها دوست صمیمیش باشم، نه یکی از دوست‌های صمیمیش..

من مثل نقش فرعی داستانی می‌مونم که حضورش کمرنگه، آدمی که اگر نباشه هم روز دیگران می‌گذره، اگر نباشه هم...کسی ناراحت نمی‌شه؛

همه فقط وقتی به شنونده نیاز دارن یاد من میفتن و همیشه هم انتظار دارن که بهشون گوش بدم..

خسته‌ام؛ خسته‌ام از این زندگی که هیچیش قشنگ نیست، زندگی‌ای که در اون هیچ مزه‌ی خوشی‌ای نچشیدم.

واقعا داشتن یه آدم‌ خوب پیشت انقدر سخته..؟

 

- Hiroko -